سوراخ کردن گوش ٱویسا
کوچولوی مامان دیروز بیست و ششم ابان شما چهار ماه و نوزده روزتون بود که من و مامانیا شما رو بردیم مطب دکتر نقاشپور که گوشاتونو سوراخ کنن ؛ خانوم منشی بیحسی داد که زدم به گوشتون و بعد چند دقیقه رفتیم پیشه ٱقا دکتر ؛ ٱقا دکتر گوشتونو الکل زد و گفت که چه بچه ٱرومی اما تا اومد روس گوشاتو با خودکار علامت بذاره شما گریه کردی و جیغ کشیدی اخه سرتو محکم نگه داشته بودکه تکان ندی اخرشم خیلی بد علامت زد منم که گفتم درست علات بذاره خودکارو دادش به من که خودتون هر جا میخواین علامت بذارین ، منم که دیدم اینو گفت استرس گرفتم که نکنه گوشات یجور سوراخ نشه اخه دکتر سرش شلوغ بودو همش عجله میکرد شمام همچنان در حال گریه کردن بغل مامانیا بودی ؛ منم شما رو بغل کردمو گفتم که نمیخوام گوشاشو سوراخ کنین خلاصه از مطب اومدیم بیرون و راهی طلا فروشی شدیم ؛ ادرس جایی که گوشای دختر خالت زهرا جون رو سوراخ کرده بود و گرفتیم و رفتیم اونجا گوشاتونو سوراخ کردیم که زیادم گریه نکردی فقط واسه گوشه دومت همکاری نمیکردی اینم ماجرای سوراخ کردن گوش ٱویسا یه ضرب المثل هست که میگه هر کسی را بهر کاری ساختن ؛ اخه اون دکترو چه به سوراخ کردن گوش شما برو طبابتو بکن توی کاری هم که مهارت نداری خودتو وارد نکن والا.
اینم عکس گوش ٱویسا با گوشواره موقتش
این عروسکم من و بابایی از عمو حجت براتون خریدیم چونکه امروز خیلی اذیت شدی دخملم
اینم عکسهای ٱویسا با زرافش