ٱویسا جونٱویسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

ٱویسا عشقه مامان و باباش

اولین قدمهای جوجه من

دوشنبه ۶ اردیبهشت دخملم اولین قدمهاشو تنهایی برداشت ، مامانی امشب دو سه قدم خودت راه رفتی ، امروز پسر عموت ٱرشا به دنیا اومد ما هم غروب گذاشتیمت خونه مامانیاو با بابایی رفتیم ملاقات .
11 ارديبهشت 1395

۶ اردیبهشت ۹۵

 ۹ ماه و بیست و هشت روزگی  دخملکم دیگه میتونی گی پ ، فوت میکنی ، وقتیم میگیم بوس کن صورتتو میذاری و فوت میکنی دیگه درو دیوارو میگیری و تند تند راه میری یه کامیون بزرگ عمه فاطمه داده که باهاش بازی میکنی و میزاریمت عقبش و دورت میدیم خلاصه خیلی بلا شدی ...
6 ارديبهشت 1395

روز بابایی مبارک

          کارهایی که نانازم تازگی یاد گرفته : کنترل رو سمته تلوزیون میگیره کانال میزنه و کم و زیاد میکنه ، وقتی میگی بوس کن صورتشو میزاره رو عروسکش قبلا دهنشو باز میکرد میخورد، دیگه کامل موقع اهنگ و رقص دستشو میچرخونه ، به جز ماما بابا صداهای دیگه هم از خودش در میاره، وقتی میگم موهاتو شونه کن شونه رو میکشه رو سرش ،وقتیم که موبایل یا ایفون زنگ میخوره بهش اشاره میکنه و میگه هَه هَه، جوراباشو میزاره روی پاش مثلا میخواد جوراب بپوشه اول اردیبهشت ، نه ماه و بیست  و سه روزگی دخملی اولین روز پدر که سه نفره شدیم    عکسهای عشقم روز  پدر       &nb...
1 ارديبهشت 1395

نه ماه و نه روزگی

چهارشنبه ۱٨ فروردین نه ماه و نه روزگی رفتیم خونه مامانیا بعدشم با هم رفتیم بهداشت برای چکاپ نه ماهگی همه چی خوب بود وزن ٨۴۰۰  ، قد ۷۱/۵  ، دور سر ۴۴/۵
25 فروردين 1395

ششمین مروارید خوشگلم

دوشنبه شانزده فروردین ، نه ماه و هفت روزگی خورشیدم ، چهارمین دندون بالا سمته راست هم سر زد مرواریدای خوشگلم دیگه داره زیاد میشه ماشاالله  دیگه 16ثانیه رو پات می ایستی ، وقتی میگیم یه چیزی رو بده دستتو دراز میکنی و میدیش، توپ رو هم برات میندازیم میگیم بنداز برامون میندازیش
18 فروردين 1395

بابا گفتن دخملی

نه ماه و دو روزگی ، یازده فروردین ۹۵    امروز دخملی پشت سر هم ، طوطی وار همش میگه بابا خوشگلکم قبلا هم بابا میگف اما امروز هم واضح تر و ههم پشت سر هم  تکرار میکنه حالا دیگه مه مه کمتر میگه ی خواد دله باباییشو ٱب کنه ...
12 فروردين 1395