ٱویسا جونٱویسا جون، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

ٱویسا عشقه مامان و باباش

کوشولو مامان شش ماه و دوروزگیش

دخملم اول ین بار حمومت کردم ، سرما هم خوردی نتونستیم واکسن شش ماهگیتو بزنیم ایشالا زودی خوب شی این واکسنتم بزنم خیالم راحت شه    اینم عکسهای بعد از حموم               ...
12 دی 1394

پرتقال خوری ٱویسا ۶ ماه و ۱ روزگیش

قربونش بشم این اولین پرتقالی نیست که میخوری از اونجایی که شکمو تشریف دارین قبلا هم سیب و پرتقال و نارنگی و انار و مزه کردین ؛ الان چند روزه که ماست هم میخوری و خیلی هم دوست داری، به بابایی رفتی دیگه ، یه کوچولو هم شکلاته کاکا ئویی نارگیلی خوردی . اینم عکسهای ۱۰ دی ...
11 دی 1394

دندونی ٱویسا

امروز ٨ دی ؛ پنج ماه و بیست و نه روزگی ، مصادف با ولادت حضرت محمد ، صبح که بیدار شدی گریه کردی و برای اولین بار گفتی ماما جیگلم ، بعدشم رفتیم خونه مامانیا و دندونیتو درست کردیم عزیزم ؛   ...
9 دی 1394

۵ ماه و ۲٨ روزگی جوجه مامان و مروارید دوم

امروز ۷ دی ؛ کوچولوی مامان یه خورده سرما خورده ؛ دیگه دخملم خیلی خوب می شینه و کمتر چپ می کنه ؛ صبح که بابایی سر کار می رفت بیدار بودی و با خودت صحبت می کردی که یه هویی شنیدم گفتی بابا خیلی تعجب کردم ؛ وقتیم که گریه می کنی همش میگی م م همون مامان انگار میخوای منو صدا کنی  مامان قربونت شه؛ امروز دیدم مروارید دومتم سر زده نانازم، یه دندون کوشولو پایین لثت درست وسطش ؛ انقدم که شکمو شدی دیروز یکم مرغ خوردی  با بیسکوییت مادر رو که زیاد دوست نداشتی؛ امروزم یکم ماست خوردی.         مامان قربونه انگشتات بشه عروسکم ...
7 دی 1394

اولین مروارید ٱویسا

دیروز دوم دی ؛ که خونه مامانیا رفته بودیم یه هویی متوجه شدم که دندونت پاینت سر زده مامانی قربونت بشه همش لثت می خارید میدونستم که دندونت زود  در میاد؛پنج ماه و بیست و سه روزگی دندون درٱوردی ،  اومدم عکس بگیرم که نذاشتی حالا بعدا اگه گذاشتی عکسه مرواریدتم می ذارم ...
3 دی 1394

النگوهای جوجه من و اولین سوپ دخملی

دیروز صبح ۲٨ ٱذر رفتم بازار اصلا قصد خرید النگو نداشتم ؛ اما وقتی اینا رو دیدم خیلی خوشم اومد و برات  خریدمش مبارکت باشه دخملم ؛ بندازی بری عروسی ا ین روزا خیلی شیطون شدی همش میخوای باهات بازی کنیم ؛ دیگه خیلی  خوب میشینی یه کم دیگه بگذره ماهر میشی اونوقت دیگه لازم نیس حواسم به نشستنت باشه ؛  چون دیگه فرنی زیاد دوست نداشتی مجبور شدم برات سوپ درست کنم ؛ خیلی هم دوست داشتی شکموووو       اینم اولین سوپ ٱویسا پنج ماه و بیست روزگیش ...
29 آذر 1394